مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شاعر : آرمان صائمى
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
چه نسیمى ست که امشب همه جا آکنده ست چه هوایى ست که از شوق پُر از لبخند است
وه که خورشید على در همه جا تابنده ست بنـویسید زمین از قـدمش در بند است
شـبِ جـبـریـل درِ خـانـۀ مـولا سـر شـد
و خـبـر داد، عـلـى! فـاطـمهات مـادر شد
این پسر قامت مـولاست قـیامت کرده دل ما را به خـدا یکسره غارت کرده
عشق او بر همه افـلاک سرایت کرده او به فطرس کمى اعجاز عنایت کرده
مـژهاش سـرو بلـند یست به طـوبى رفته
جمع خوبی ست یـقـیـناً که به مـولا رفته
مُـرده نـامـش ببـرد یکـسره رو میآید تا که نـامش ببـرم بغـض گـلـو میآیـد
ساقـی است او به ما نیـز سبـو میآید چِـقَــدَر واژۀ اربــاب بــه او مــیآیــد
بیجهت نیست که او خـونِ خداوند شده
نـام او ذکـر جـلالـهَ ست و سـوگـنـد شده
چه کسى پُر کند این ساغـر مینایى را در تو دیـدیم مسیحـایى و مـوسایى را
چشم من خیره شده این همه زیبایى را بـردهاى ارث ز که این همه آقـایى را
حرمت عرش معلاى خدا نیست که هست
بحث تو از همه افلاک جدا نیست که هست
چِقَـدَر فـاصله را تا به خـدا کم کردى شاخۀ خشک درختم که تو تاکم کردى
کاش در صحن ببینم که تو خاکم کردى شکر گویم که تو از عشق هلاکم کردى
این چه سِرّیست که از دم همه دلها بردى
نه فـقـط ما که دل حضرت زهرا بردى
تو شدى آیـنهاى از گِـلِ سلـطان نجف در جـمالت شده پیـدا رخ جانان نجف
تو امیـرى و ولـیعـهـد سلـیـمان نجـف اى فـداى سر تو جـان مـریـدان نجف
حق بـده شـوکـت تو سـیـر تـمـاشـا دارد
و اگر کـعـبـه درد سیـنـۀ خـود جـا دارد
تو که زیرِ قـدمت عرش معـلّى دارى جَـدّ و آبـاءِ چـنـین مـرتـبـه والا دارى
تو یقین جلوهاى از ذاتِ خـدا را دارى آنچه خوبان همه دارند تو یک جا دارى
پس بگو از چه سرت را سر نى ها بستند؟
پیـش چـشـمان تر زینب کـبـرى بـستـنـد
مـادرت آمد و در گودى گودال حسین تن تو دید شده زخمى و بد حال حسین
بدن غـرق به خونت شده پامال حسین الف قامت تو نیست به جـز دال حسین
ساربان رحم نکرد از بدنت غارت کرد
گر عقب ماند کسى پیرهنت غارت کرد
|